بله دیگه ! محمد خان هفت ساله شد توی این هفت سال مطلب زیادی توی این صفحه براش ثبت نکردیم ولی الان از خودش میخام برای خودش توی صفحه خودش مطلب بزاره ماشالله دیگه مدرسه رفته و نوشتن رو یاد گرفته ...
سه یا چهار سال از آخرین باری که وبلاگ را بروز کردیم میگذرد سید محمد دیگه یه کودک گردن گلفت شده! انشاالله دبستان که رفت بهش پیشنهاد میکنیم که این وبلاگ رو بخونه ! به زودی به امید خدا
سید محمد 13 ماه داره. الان سید محمد با کمک دایی هاش مثل مسی فوتبال بازی می کنه! علاقه خاصی هم به آب دارد و با شنیدن کلمه "آب"باید حتما آب بخورد. در وقت اذان هم موذن تلویزیون را با کلمه"الله"همراهی می کند. به افراد "دایی" و به اشیا هم " توپ" می گوید.
دو روز پیش یک سالش شد یک سال پر حادثه برای سید محمد مخصوصا سوختن گردنش با قابلمه داغ! الان کلماتش شکل جمله گرفته ولی نامفهوم ارتباط برقرار میکند با صورت و نگاه و لبخندش قهر می کند ولی حداکثر چند ثانیه دارد به دنیای ما عادت می کند و از بالاها پایین می آید! ولی هنوز کلمه اولش دایی است ! ...
سلام محمد ما کم کم داره یک سالش میشه الان کمتر اشیا را می جود و بیشتر با دستهایش بررسی می کند حروف بیشتری را می تواند بگوید حروف را کشیده و دنبال هم ادا می کند شبیه به ادای یک جمله با دست مسیری را که می خواهد برود اشاره می کند به تنهایی وقتی ایستاده راه میرود آن قدر اعتماد دارد به راه رفتن خود که دست ما را نیز رها می کند و خودش بقیه مسیر را می رود .حدود یک هفته ای است که اینجور شده ! سینه خیز هم کامل می رود ولی هنوز روی چهار دست و پا نمی ایستد